Monday, March 20, 2006

شما هم معتقدید که هر روز یک هدیه است. برای من هر صبح یک هدیه است. یک هدیه بعد از تاریکی شب.
تعطیلات آخر هفته گوتنبرگ بودم. کنسرت اندی. البته من که زیاد اهل کنسرت رفتن نیستم اما اینبار برای من فقط در کنار دوستان بودن مهم بود. امشب هم برای سال تحویل مادر دوستم دعوتم کرده. نمیخواستم قبول کنم چون بعد از دو سه روز پر خوری میخواستم کمی کم خوری کنم اما نشد. قبول کردم. هم من تنها بودم و هم اونها.
امروز صبح با گلو درد از خواب بیدار شدم و خانه موندم. هزارتا کار دارم اما حس بیرون رفتن رو ندارم. پس فردا پرواز دارم. هنوز چمدونم رو هم نبستم.
اصلا حس هیچ کاری رو ندارم. هوا آفتابی است و بوی بهار از لابلای برف ها بلند شده.

February 2006
March 2006
April 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
November 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
July 2007
August 2007
October 2007
December 2007
March 2008
October 2008
December 2010
September 2011
Old achive
Designed by Ardaviraf