شما هم معتقدید که هر روز یک هدیه است. برای من هر صبح یک هدیه است. یک هدیه بعد از تاریکی شب.
تعطیلات آخر هفته گوتنبرگ بودم. کنسرت اندی. البته من که زیاد اهل کنسرت رفتن نیستم اما اینبار برای من فقط در کنار دوستان بودن مهم بود. امشب هم برای سال تحویل مادر دوستم دعوتم کرده. نمیخواستم قبول کنم چون بعد از دو سه روز پر خوری میخواستم کمی کم خوری کنم اما نشد. قبول کردم. هم من تنها بودم و هم اونها.
امروز صبح با گلو درد از خواب بیدار شدم و خانه موندم. هزارتا کار دارم اما حس بیرون رفتن رو ندارم. پس فردا پرواز دارم. هنوز چمدونم رو هم نبستم.
اصلا حس هیچ کاری رو ندارم. هوا آفتابی است و بوی بهار از لابلای برف ها بلند شده.
تعطیلات آخر هفته گوتنبرگ بودم. کنسرت اندی. البته من که زیاد اهل کنسرت رفتن نیستم اما اینبار برای من فقط در کنار دوستان بودن مهم بود. امشب هم برای سال تحویل مادر دوستم دعوتم کرده. نمیخواستم قبول کنم چون بعد از دو سه روز پر خوری میخواستم کمی کم خوری کنم اما نشد. قبول کردم. هم من تنها بودم و هم اونها.
امروز صبح با گلو درد از خواب بیدار شدم و خانه موندم. هزارتا کار دارم اما حس بیرون رفتن رو ندارم. پس فردا پرواز دارم. هنوز چمدونم رو هم نبستم.
اصلا حس هیچ کاری رو ندارم. هوا آفتابی است و بوی بهار از لابلای برف ها بلند شده.