مردانه اش اينطوريه که امشب و فردا شب و هر شب برم بيرون و بی خيال ماجرا.. همه چي رو از ذهنم حذف کنم. این نشد یکی دیگه. مهم نیست.
زنانه اش اينطوريه که شب و روز با خاطراتم زندگی کنم و هر لحظه روزهای خوب و بد گذشته جلوی چشمم باشه و با گريه خودم رو آروم کنم.چرا اينطور شد و اگه اينجوری نشده بود و...
نمیدونم زنانه ام يا مردانه! ميخوام يک مسافرت برم و به خانه ام فکر کنم. کاتالوک تزيين داخلی ورق ميزنم و تو فکر محل کار جديدم هستم. تو اين موقعيت فقط نمی خواهم و نمی تونم تنها باشم.از تنها بودن و فکر کردن به گذشته وحشت دارم درد تنهايی غربت رو چه کنم؟
زنانه اش اينطوريه که شب و روز با خاطراتم زندگی کنم و هر لحظه روزهای خوب و بد گذشته جلوی چشمم باشه و با گريه خودم رو آروم کنم.چرا اينطور شد و اگه اينجوری نشده بود و...
نمیدونم زنانه ام يا مردانه! ميخوام يک مسافرت برم و به خانه ام فکر کنم. کاتالوک تزيين داخلی ورق ميزنم و تو فکر محل کار جديدم هستم. تو اين موقعيت فقط نمی خواهم و نمی تونم تنها باشم.از تنها بودن و فکر کردن به گذشته وحشت دارم درد تنهايی غربت رو چه کنم؟