مالیات پدرم رو دراورد. کمرم رو حسابی خم کرد و حسابی حسابی توی این ورقه ها و پرداختی های شرکت گم گول و گیج و داغون شدم.
از طرفی تقلب در مالیات اینجا جرمش از آدم کشی و تجاوز هم بالاتره.
مامان اصرار میکنه برم ایران برای تعطیلات سال نو. میگم پول سفر ندارم میخنده. فکر میکنه شوخی میکنم.
چرا همه اونهایی که تو ایران زندگی میکنن فکر میکنن ما اینجا تو پول و پله قلط میخوریم؟
حوصله مهمانی بازی ایرانی رو هم ندارم. دل برای برادرم یک ذره شده اما توقع خانواده و فامیل و بی خیال شدن براوردنشون هم بی خیالی و صبر ایوب میخواهد که من در حال حاضر صبرم رو برای چیزهای دیگه احتیاج دارم.
به اندازه کافی سری پیش کلمه بی معرفت رو شنیدم. راستی فکر کردم کلمه بی معرفت در زبان سوئدی معادل نداره.
از طرفی تقلب در مالیات اینجا جرمش از آدم کشی و تجاوز هم بالاتره.
مامان اصرار میکنه برم ایران برای تعطیلات سال نو. میگم پول سفر ندارم میخنده. فکر میکنه شوخی میکنم.
چرا همه اونهایی که تو ایران زندگی میکنن فکر میکنن ما اینجا تو پول و پله قلط میخوریم؟
حوصله مهمانی بازی ایرانی رو هم ندارم. دل برای برادرم یک ذره شده اما توقع خانواده و فامیل و بی خیال شدن براوردنشون هم بی خیالی و صبر ایوب میخواهد که من در حال حاضر صبرم رو برای چیزهای دیگه احتیاج دارم.
به اندازه کافی سری پیش کلمه بی معرفت رو شنیدم. راستی فکر کردم کلمه بی معرفت در زبان سوئدی معادل نداره.