خواب انفجار دیدم.
خواب دیدم پشت خانه ای پناه گرفتم و انفجار بزرگی رخ داد.
از خواب پریدم و از ترس و اضطراب دیگه خوابم نبرد.
صورت و بغض مامان از پشت شیشه های فرودگاه موقع خداحافظی از جلوی چشمام دور نمیشه.
دلم نمیخواست کسی برای خداحافظی فرودگاه بیاد اما مامان اصرار کرد و من نخواستم دلش را بشکونم.
صحنه هایی تو زندگی هست که از ذهن آدم پاک نمیشه
صحنه های دردآورتو ذهن آدم نقش پر رنگ تری میگیره.
خواب دیدم پشت خانه ای پناه گرفتم و انفجار بزرگی رخ داد.
از خواب پریدم و از ترس و اضطراب دیگه خوابم نبرد.
صورت و بغض مامان از پشت شیشه های فرودگاه موقع خداحافظی از جلوی چشمام دور نمیشه.
دلم نمیخواست کسی برای خداحافظی فرودگاه بیاد اما مامان اصرار کرد و من نخواستم دلش را بشکونم.
صحنه هایی تو زندگی هست که از ذهن آدم پاک نمیشه
صحنه های دردآورتو ذهن آدم نقش پر رنگ تری میگیره.