امشب وایکینگهای سوئد در آخرین شب ماه آوریل در جشنی شبیه همان چهارشنبه سوری خودمان به استقبال ماه مه و تابستان میروند.
صدای آواز و رقص از لابلای درزهای پنجره می آید.
مامان امشب بستری شد و فردا عمل میشود.
امشب من قرداد اجاره یکی از اتاقهایم را با مستاجر جدیدم نوشتم.
امشب آخرین شب ماه آوریل!
از وقتی این مشکلات درهم برایمان پیش آمد احساس میکنم روابط خانوادگیمان محکمتر شده. صبرمان هم بیشتر. همه به هم روحیه میدهیم. هوای هم را بیشتر از قبل داریم. دست من البته کوتاهتر هست و فقط تماس تلفنی دارم.
بعضی اتفاقها باید در زندگی بیافتد تا نادیده شده ها را ببینیم. بعضی چیزها را باید از دست داد تا قدر خیلی چیزهای دیگر را دانست. بعضی پولها باید بود. بعضی روزها باید سپری شود.
زمانی من مبلغ خیلی زیادی را هزینه یک رابطه پوچ کردم. دوستی در لابلای دلداری هایش گفت که بعضی پولها باید برود. پول میاد و میرود.
حالا به حرفش رسیدم. نه فقط پول بلکه ما آدمها هم میاییم و میرویم. تجربه و صبر ثمره اش میشود.
مستاجر جدیدم که قبلا هم صاحبخانه ایرانی داشته دو رگه سوئدی انگلیسی است. دختر خوب وآرامی است. اول ماه ژوئن به خانه ام اساس کشی میکند.
صدای آواز و رقص از لابلای درزهای پنجره می آید.
مامان امشب بستری شد و فردا عمل میشود.
امشب من قرداد اجاره یکی از اتاقهایم را با مستاجر جدیدم نوشتم.
امشب آخرین شب ماه آوریل!
از وقتی این مشکلات درهم برایمان پیش آمد احساس میکنم روابط خانوادگیمان محکمتر شده. صبرمان هم بیشتر. همه به هم روحیه میدهیم. هوای هم را بیشتر از قبل داریم. دست من البته کوتاهتر هست و فقط تماس تلفنی دارم.
بعضی اتفاقها باید در زندگی بیافتد تا نادیده شده ها را ببینیم. بعضی چیزها را باید از دست داد تا قدر خیلی چیزهای دیگر را دانست. بعضی پولها باید بود. بعضی روزها باید سپری شود.
زمانی من مبلغ خیلی زیادی را هزینه یک رابطه پوچ کردم. دوستی در لابلای دلداری هایش گفت که بعضی پولها باید برود. پول میاد و میرود.
حالا به حرفش رسیدم. نه فقط پول بلکه ما آدمها هم میاییم و میرویم. تجربه و صبر ثمره اش میشود.
مستاجر جدیدم که قبلا هم صاحبخانه ایرانی داشته دو رگه سوئدی انگلیسی است. دختر خوب وآرامی است. اول ماه ژوئن به خانه ام اساس کشی میکند.