Saturday, March 29, 2008

ما امروز میریم کشتی سواری. کشتی با برنامه ایرانی و فقط مهمان های ایرانی به مناسبت سال نو.
من و دوستم و دوستام و دوستاشون و دوستان اونها و .... خلاصه اکثر ایرانی هایی که میشناسم میان.
کشتی ساعت هفت عصر حرکت میکنه و من شب کار بودم و هنوز هم سر کارم. حول و هوش ساعت یازده ظهر میرم خونه و آماده میشم. غذا هم با خومون درست میکنیم و میبریم. کلی ایرانی بازی. چاره ای نیست زندگی دانشجویی رو باید باهاش ساخت.
تازه من بدتر از اون باید کتاب دفترم رو هم ببرم و از اونجایی که کشتی فردا شش عصر برمیگرده اگه فرصتی یک ساعته پیدا کردم بشینم بخونم.
همه اونهایی که قصد مهاجرت دارن باید بگم که فکر نکنن ما هر روز و شب از این برنامه ها داریم اینجاها؟ نخیر من یک نمونه اش شب و روز سگ دو میزنم واسه درس و دراوردن خرج زندگیم.
به همه اونهایی که در ایران در کنار خانواده هاتون هستین و لااقل جمعه ها در هم جمع میشید یا اگه دلتون گرفت یک دو ساعتی کنار هم هستید حسودی میکنم. قدرشو بدونید

February 2006
March 2006
April 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
November 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
July 2007
August 2007
October 2007
December 2007
March 2008
October 2008
December 2010
September 2011
Old achive
Designed by Ardaviraf